کد مطلب:223720 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

حرز حضرت امام رضا
شیخ صدوق نقل می كند كه یاسر خادم آن حضرت گفت چون در طوس بخانه حمید بن قحطبه وارد شدیم حضرت امام رضا علیه السلام پیراهن خود را بیرون آورد و بكلفت داد كه بشوید جاریه در حین شستن پیراهن كاغذی در آن یافت آن را نزد حمید برد و گفت در پیراهن ابوالحسن یافتم حمید بمن داد رفتم خدمت حضرت عرض كردم این رقعه در پیراهن شما بود این چیست؟

حضرت رو بحمید كرد فرمود این حرزیست كه همیشه با خود دارم و از خود دور نمی كنم و دارای اثر و اهمیتی است و برای حفظ از شیطان و كید سلطان نگاهداشته ام سپس حضرت برای حمید آنرا قرائت فرمود و املاء كرد - و آن حرز این بود:



[ صفحه 131]



حدثنا محمد بن موسی المتوكل(ص) قال حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم عن ابیه عن یاسر الخادم قال لما نزل ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام قصر حمید بن قحطبه نزع ثیابه و ناولها حمیدا فاحتملها و ناولها جاریة له لتغسلها فما لبثت ان جاءت و معها رقعة فناولتها حمیدا و قالت وجدتها فی حبیب أبی الحسن علی بن موسی الرضا فقلت جعلت فداك ان الجاریة وجدت رقعة فی حبیب قمیصك فما هی قال یا حمید هذه عوذة لانفارقها فقلت لو شرفتنی بها قال علیه السلام هذه عوذة من امسكها فی حبیبه كان مدفوعا عنه و كانت له حرزا من الشیطان الرجیم و من السلطان ثم املی علی حمید العوذة و هی - بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله انی اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقیا او غیر تقی أخذت بالله السمیع البصیر علی سمعك و بصرك لاسلطان لك علی و لاعلی سمعی و لاعلی بصری و لاعلی شعری و لاعلی بشری و لاعلی لحمی و لاعلی دمی و لاعلی مخی و لاعلی عصبی و لاعلی عظامی و لاعلی اهلی و لاعلی مالی و لاعلی مارزقنی ربی سترت بینی و بینك بسترة النبوة الذی استتر به انبیاء الله من سلطان الفراعنة جبرئیل عن یمینی و میكائیل عن، یساری و اسرافیل من ورائی و محمد(ص) أمامی و الله مطلع علی ما یمنعك و یمنع الشیطان منی اللهم لایغلب جهله اناتك أن یستفزنی و یستخفنی اللهم الیك التجأت اللهم الیك التجأت اللهم الیك التجأت.

عیون اخبار الرضا (ع) ص 277.

شیخ صدوق ره از محمد بن موسی متوكل باسناد خود از یاسر خادم كه پیشخدمت مخصوص امام رضا علیه السلام بود در روایت كرده كه حضرت رضا(ع) در قصر حمید قحطبه در سناباد هنگام رفتن بمرو لباس خود را دادند بخادم حمید بن قحطبه بشوید خادم در جیب آن حضرت این رقعه را پیدا نمود و آورد نزد حمید و او از امام پرسید كه چنین رقعه ای در جیب جناب شما پیدا شده فرمود این حرزیست كه من از خود دور نمی كنم و هر كس با خود دارد پناهگاه اوست و از همه ی آفات مصون خواهد ماند



[ صفحه 132]



گویا این حرز بود كه حمید خواست از آن حضرت بگیرد و در مقابل باغ خود را بدهد حضرت معامله فرمود و شب دستور داد تمام درختان باغ را قطع كردند و آنرا وقف بر مقابر معین كرد صبح گاه حمید منصرف شد بحضرت عرض كرد فرمودند ببین اگر باغی هست اختیار فسخ با تو می باشد حمید بباغ رفت دید تمام درختان را قطع كرده اند و لذا بقطعگاه معروف شده برخی این معامله را با قرآن خط خود آن حضرت نوشته اند.

باری حضرت پس از آن كه لباس خود را عوض فرمود بطرف بقعه هارونی كه طرف دیگر باغ حمید بود رفتند و بدست خود خطی در جانب بقعه كشید فرمود این جا تربت من است و در همین جا مدفون خواهم شد و بزودی خداوند عالم این مكان را محل آمد و رفت شیعیان من قرار می دهد - قسم بخدا زیارت نمی كند مرا مگر كسی كه موجب غفران و رحمت حق گردد و هر كس بر من سلام كند بشفاعت ما اهل بیت می رسد. [1] .

آنگاه بطرف قبله ایستادند چند ركعت نماز خوانده و دعای طولانی خواندند و پس از آن بسجده رفت یك سجده طولانی نمود و از بقعه هارونی بیرون آمدند و بطرف مرو حركت كردند.


[1] عيون اخبار الرضا 277.